موسیقی، ریتم، شعر، تصویر و سایر جلوه‌های زیبایی، اگر در چارچوب فرهنگی و ارزشی جامعه هدایت شوند، ابزاری قدرتمند برای تعمیق یادگیری، تقویت همدلی و پرورش سلیقه فرهنگی دانش‌آموز هستند، نه تهدیدی برای قداست مدرسه.

اعتراض به اظهارات اخیر وزیر آموزش و پرورش درباره عدم پخش موسیقی در مدارس

روزنامه اعتماد نوشت: روز گذشته وزیر آموزش‌ و پرورش در مواجهه با سوال خبرنگار خبرگزاری ایلنا درخصوص پخش آهنگ در برخی مدارس گفت: «ما در مدرسه، چیزی به نام آهنگ نداریم و من نمی‌فهمم منظورتان چیست، مدرسه جای تربیت، آموزش و فعالیت‌های گروهی است. حال اگر از میان ۱۲۳ هزار مدرسه، دو مدرسه پیدا شوند که برخلاف شؤونات فرهنگی و هنجارهای جامعه ما کارهایی انجام دهند که جای آن در فضای مدرسه نیست، این موارد به هیچ‌وجه مورد تایید ما نیست، کجا ما چنین مسائلی داریم؟ هر جایی، شؤونات خاص خود را دارد و مدرسه فضای مقدسی است که در آن تربیت شکل می‌گیرد. قطعا جای این کارها در مدرسه نیست و ما هم آن را تایید نمی‌کنیم.»

این سخنان، بیش از آنکه ناظر به یک مصداق اجرایی محدود باشد، حامل نوعی تلقی بنیادین از مفهوم «تربیت» است؛ تلقی‌ای که خطر آن نه در موضع‌گیری موردی، بلکه در پیامدهای نظری و راهبردی آن برای نظام تعلیم و تربیت کشور نهفته است. وقتی بالاترین مقام اجرایی آموزش‌ و پرورش، با صراحت از «عدم درک درست» ماهیت یک پرسش تربیتی سخن می‌گوید، باید پرسید مساله، چند مدرسه خاص است یا ضعف در درک ابعاد تربیتِ مدرسه‌ای؟ سند تحول بنیادین آموزش‌ و پرورش، به عنوان سند بالادستی و میثاق نظری نظام تربیتی جمهوری اسلامی ایران، تربیت را فرآیندی «تمام‌ساحتی، متوازن و پیوسته» تعریف می‌کند. در این سند، انسان موجودی تک‌بعدی نیست که تنها با آموزش رسمی یا پندهای اخلاقی پرورش یابد، بلکه موجودی است با ابعاد متکثر که رشد او تنها در سایه توجه همزمان به شش ساحت تربیتی محقق می‌شود: اعتقادی، اخلاقی و عبادی؛ سیاسی و اجتماعی؛ زیستی و بدنی؛ اقتصادی و حرفه‌ای؛ علمی و فناورانه و ساحت زیبایی‌شناختی و هنری.  نادیده گرفتن یا تخفیف ساحت زیبایی‌شناختی، آنچنان که از اظهارات وزیر آموزش ‌و پرورش برمی‌آید، نشانه‌ای از عدم شناخت دقیق و روشمند نسبت به دانش علوم تربیتی است. در ادبیات تربیت معاصر، هنر و تجربه زیبایی نه امری حاشیه‌ای، بلکه یکی از بسترهای اصلی تربیت عاطفی، هویتی و اجتماعی به شمار می‌رود.

موسیقی، ریتم، شعر، تصویر و سایر جلوه‌های زیبایی، اگر در چارچوب فرهنگی و ارزشی جامعه هدایت شوند، ابزاری قدرتمند برای تعمیق یادگیری، تقویت همدلی و پرورش سلیقه فرهنگی دانش‌آموز هستند، نه تهدیدی برای قداست مدرسه.

مدرسه، به عنوان نهاد رسمی تربیت، مامور حذف ابعاد وجودی انسان نیست، بلکه مسوول هدایت و توازن‌بخشی به آنهاست. قدسیت مدرسه نه در سکوت مصنوعی و فقر تجربه زیباشناختی، بلکه در حکمتِ تنظیم نسبت میان عقل، ایمان، احساس و خلاقیت معنا می‌یابد. تربیتی که تنها بر یک یا دو ساحت متمرکز شود و سایر ساحت‌ها را یا انکار کند یا به بیرون از مدرسه حواله بدهد، ناگزیر به تربیت انسان‌هایی ناتمام، دوپاره و ناسازگار با موقعیت‌های پیچیده زندگی معاصر  منجر  خواهد  شد.

از منظر علوم تربیتی، هرگاه مدرسه از پاسخگویی به نیازهای طبیعی و مشروع دانش‌آموزان در حوزه احساس، هنر و زیبایی باز بماند، این نیازها به ‌طور کنترل ‌نشده در فضاهای غیررسمی، رسانه‌ای و گاه متعارض با فرهنگ بومی پاسخ داده می‌شوند. چنین وضعیتی نه تنها اقتدار تربیتی مدرسه را تضعیف می‌کند، بلکه شکاف میان زیست واقعی دانش‌آموز و زیست مدرسه‌ای او را عمیق‌تر می‌سازد.

چنانچه تربیت تمام‌ ساحتی در مدارس، به عنوان کانون تحول در آموزش ‌وپرورش، تحقق نیابد، پیامدهای آن در سال‌های آینده به‌ صورت نارسایی‌های عاطفی، ضعف در هویت‌یابی، کاهش خلاقیت، اختلال در تعاملات اجتماعی و ناتوانی در زیست متعادل خود را نشان خواهد داد. مدرسه‌ای که یکی از اضلاع اساسی تربیت را انکار می‌کند، ناخواسته انسان‌هایی تربیت می‌کند که برای زندگی پیچیده، زیباشناختی و چندلایه جهان امروز آماده نیستند و این هزینه‌ای است که جامعه دیر یا  زود  ناچار به پرداخت آن  خواهد  شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

آخرین مطالب

پربازدیدترین

پربحث‌ترین

نیازمندی‌ها